جمهور آنلاین: گیلدخت؛ مجموعهای تاریخی عاشقانه که روزهای آخر هفته از شبکه یک سیما مهمان خانهها شده. شاید بتوان گفت مدتهاست که دلمان برای چنین سناریوهایی تنگ شده است. پیش از این، پخش سری اول مجموعه «مستوران» از تلویزیون کمی به نشان دادن مجموعههای پرمخاطب از تلویزیون دلگرممان کرده بود. اما دلهایمان با پایان این مجموعه، کمی به سردی گرایید. تا آمدیم ناامید شویم، اخبار ساخت سری دوم مجموعه «مستوران» کمی امیدوارمان کرد و بسیاری از مخاطبین که سری اول این مجموعه را دیده بودند، امیدوارانه منتظر شدند تا روزی دوباره شاید با یک سناریوی پرقدرت پای سری دوم این مجموعه تلویزیونی بنشینند. به ناگاه تیزرهای تبلیغاتی «گیلدخت» نظرها را به سوی خود معطوف ساخت. این تیزرها باز هم امیدوارمان کرد تا پای جعبه جادو بنشینیم. دلگرم شدیم به مجموعه تاریخی عاشقانهای که گویش ساده و روان با هنرمندی هنرمندان شناخته شده تلویزیون، همانها که قبلترها نیز با آنها خاطره داشتیم؛ با ما صحبتی تازه داشته باشند، از دل تاریخ.
شاید بارها و بارها مجموعههای تلویزیونی به شاهان قاجار پرداخته باشد. نمیتوانیم بگوییم که چنین مجموعههایی قبلا ساخته و پخش نشده اما این مجموعهها روایاتی مشابه و قصههای تکراری را روایت کردهاند که البته در جا و زمان خودشان بسیار هم بیبدیل بودهاند. اما برداشت یک برش ظریف از همین دوران که شاید در موارد قبلی به تصویر کشیده نشده، برای مخاطب جذابیت به همراه میآورد.
«گیلدخت» برشی از زمان سلطنت قاجار است که به روایت خانی از خوانین شمال کشور میپردازد. خانی که برعکس خان «پس از باران» سعی دارد اهل عمارت خود که شامل خانواده و خدمه میشوند را از گزند شاهزاده قجری برهاند.
بافت تاریخی در این سریال برای مخاطبان بسیار آشناست و دوران ارباب رعیتی را به خوبی و زیبایی به تصویر کشیده؛ خطه سرسبز شمال، لباسهای رنگارنگ، هوای سرد زمستانهای گیلان با بخاری که از بینی و دهان اسبها بیرون میآید، رطوبت بیمثال جنگلهای شمال و کلبههای جنگلی که گاهی دود دودکشهایشان آدم را برای یک سفر به شمال وسوسه میکند.
در میان همه این زیباییها شخصیت «گلنار»؛ تک دختر محبوب خان، که دل در گرو «میرشکار» داستان بسته، اصالت و حجب و حیای دختر ایرانی و خانواده ایرانی را نمایان میکند.
نریشنهایی که روایتش را خود گلنار با بازی «میترا رفیع» بر عهده دارد، وقایع داستان را به طور کامل برای مخاطب روشن و آشکار میسازد و نمیگذارد مخاطب سردرگم یک سکانس بماند.
آنچه تقی خان قصه گیلدخت را از خانهای دیگر متمایز میکند، احترام ویژه او به خانواده و زیردستان با چاشنی جدیت خانی است. محمود پاکنیت شاید این چندمین بار باشد که نقش خان را در مجموعههای مختلف بازی کرده ولی بسیار توانمند و استادانه توانسته رفتار و کردار تقی خان گیلدخت را با خان مجموعههای دیگر متمایز کند.
از طرفی آصف میرزا؛ شازده قجری مجموعه گلیدخت، با بازی سعید چنگیزیان مردی مستبد و خون ریز که به بهانه خواستگاری از گلنار وارد عمارت تقی خان شده و دست به خونریزی و توحش زده نیز به خوبی توانسته مریض احوالی شاهان قجری را به تصویر بکشد. تاریخ گواه آن است که شاهان قجری به لحاظ روحی و بعضا جسمی از احوالات خوبی برخوردار نبودهاند تا جایی که حتی کتابی تحت عنوان «روانشناسی سیاسی پادشاهان قاجاری» به تالیف ابراهیم برزگر به رشته تحریر در آمده که در آن پادشاهان هفتگانه سلسله قاجاریه را به لحاظ روانشناختی مورد بررسی قرار داده است.
اما چیزی که در این بین مهم به نظر میرسد ذوق زدگی مخاطب با دیدن یک سوژه تازه و غیرتکراری از تلویزیون خودی؛ نه ناخودی است! اگر توجه کرده باشید در این متن نام چند مجموعه تلویزیونی به میان آمد؛ «مستوران»، «پس از باران» و مجموعه در حال پخش «گیلدخت».
این مجموعهها مواردی هستند که در زمان خودشان مورد اقبال بیننده قرار گرفتهاند. از آنها تعریف و تمجید کردهاند و یا حتی مورد نقد مخاطب قرار گرفتهاند و این یعنی «دیده شدن از سوی مخاطب». اما از آنجا که فواصل میان تولید یک مجموعه تلویزیونی با سناریوی قوی و جذاب بسیار طولانی است، متاسفانه برای مخاطب راهی بجز چنگ زدن به تلویزیون ناخودی و برنامههای بیمحتوای آنها نمیماند. اگر هم پس از یک مدت طولانی، یک مجموعه جذاب توسط تلویزیون خودی ساخته شود، مخاطب خودی آنقدر غرق داستانهای بی محتوای تلویزیون ناخودی شده که دیگر فرصتی برای تماشای مجموعه تولیدی تلویزیون خودی را ندارد.
امیدواریم که با تولید سریالها و برنامههای غیرتکراری در فواصل کوتاه، همیشه مخاطب تلویزیون خودی باشیم نه ناخودی.
ثبت دیدگاه